درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید امید وارم ازش خوشتون بیادبخندید ولذت ببرید و راضی باشیدنظر یادتون نره ارائه نظر نشانه شخصیت است.
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان داستان ومطالب طنز و جالب و آدرس zahratop.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->



كدهای جاوا وبلاگ




با کلیک روی +۱ ما را در گوگل محبوب کنید
 
منبع این مطلب: http://baxe.mihanblog.com/post/182#ixzz20Dm46hzD
داستان و مطالب و عکس جالب و طنز

 



جمعه 1 فروردين 0برچسب:انیشتین,راننده و انیشتین,طنز,خنده دار,جالب, :: 19:3 ::  نويسنده : زهرا       

انیشتن برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه، از راننده مورد اطمینان اش کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین اورا هدایت می کرد، بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان،شنوندگان حضور داشت…

انیشتن، سخنرانی مخصوص به خود را انجام می داد و بیشتر اوقات راننده اش، بطور دقیقی آنها را حفظ می کرد.
یک روز انیشتن در حالی که در راه دانشگاه بود، باصدای بلند در ماشین پرسید:چه کسی احساس خستگی می کند؟
راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و او جای انیشتن سخنرانی کند،سپس انیشتن بعنوان راننده او را به خانه بازگرداند.
عدم شباهت آنها مسئله خاصی نبود.انیشتن تنها در یک دانشگاه استاد بود، و در دانشگاهی که وقتی برای سخنرانی داشت، کسی او را نمی شناخت و طبعا نمی توانست او را از راننده اصلی تمییز دهد.
او قبول کرد، اماکمی تردید در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از راننده اش پرسیده شود، او چه پاسخی خواهد داد، در درونش داشت.
به هر حال سخنرانی به نحوی عالی انجام شد، ولی تصور انیشتن درست از آب در آمد.دانشجویان در پایان سخنرانی انیتشن جعلی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند.
در این حین راننده باهوش گفت “سوالات بقدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می تواند به آنها پاسخ گوید”سپس انیشتن از میان حضار برخواست وبه راحتی به سوالات پاسخ داد،به حدی که باعث شگفتی حضار شد.



دو شنبه 26 تير 1391برچسب:اتق من,اتاق,طنز,طنزجالب,جالب,خنده دار,جالب خنده دار, :: 17:14 ::  نويسنده : زهرا       



 

چشم هایم را به بیمارستان می برم.. نمی دانم چه مرگشان شده!

هر شب در خواب جایشان را خیس می کنند…!

.

 

رئیس کیست!؟ :

فردی که وقتی شما دیر به سر کار می‌روید خیلی زود می‌آید

و زمانی که شما زود به اداره می‌روید یا دیر می‌آید و یامرخصی است  

 

شخصیت منو با برخوردم اشتباه نگیر.

شخصیت من چیزیه که من هستم،

…اما برخورد من بستگی داره به اینکه ” تو ” کی باشی

 

از این طرح هزاران لبخند که هیچی به ما نرسید.

حالااگه یه طرح هزاران فحش بذاره

من یه نفری همه رو برنده میشم !

.

تو گذشته میگفتن پزشک محرمه..

کم کم عکاس و فیلم بردار هم محرم شدن

حالا هم که دى جى و گروه موسیقى محرم شدن

اینجور که من فهمیدم الان فقط داداشاى عروس و دوماد نامحرمن!.

 

آنقدر بدم میاد ازاینایی که از سادگی و صداقت بچگیامون سواستفاده می کردن

و حرف می کشیدن ازمون!

 

الان که بزرگ شدم میفهمم چه مسائل فوق سری ای رو لو دادم !!!

 

یه سری استکان هست آدم میخواد چای بخوره دماغش میره تو استکان :|

مهندسین یه فکری به حالش کنین ، خیلی رو مخه !

چه لحظه باشکوهی بود اون لحظه..!

 

وقتی معلم میبردمون پا تخته ازمون درس بپرسه وسطش زنگ می خورد..!

.

یه بار شیطون گولم زد، رفتم از جیب بابام ۲۵ تومن (۲۵ تا یه تومنی) ورداشتم

رفتم پفک اینا خریدم، عصرش عذاب وجدان گرفتم،

رفتم از کیف مامانم ۵۰ تومن ورداشتم گذاشتم تو جیب بابام.

.

سه تا مرد مست سوار تاکسی شدن..
در رو که بستن ، راننده دید خیلی مستن ، سریع ماشین رو روشن کرد ،بعد زود
خاموش کرد گفت:
مسافران عزیز رسیدیم به مقصد..!
مرد اولیه پول میده پیاده میشه…
مرد دومیه نه تنها پول میده بلکه تشکر هم میکنه !
مرد سومیه اما با عصبانیت تمام یه دونه محکم میزنه تو سر راننده !
راننده میگه چرا میزنی..؟
اونم میگه: اینو زدم که درس عبرتی بشه واست از این به بعد تند نری..!
داشتی هممونو به کشتن میدادی مرتیکه…!



صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد